جدول جو
جدول جو

معنی کر شدن - جستجوی لغت در جدول جو

کر شدن
(رَ می یَ دَ)
صمم. (دهار) (ترجمان القرآن). طرش. (منتهی الارب). اصمام. (یادداشت مؤلف). ناشنوا گردیدن. از دست دادن قوه شنوائی. زایل شدن حس سمع:
برآمدیکی گرد و برشد خروش
همه کر شدی مردم تیزهوش.
فردوسی.
چون چون و چرا خواستم و آیت محکم
در عجز بپیچیدند این کور شد آن کر.
ناصرخسرو.
کر شود باطل از آواز حق
کور کند چشم خطا را صواب.
ناصرخسرو.
رجوع به کر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پر شدن
تصویر پر شدن
بسیار شدن، فراوان شدن، برای مثال پشّه چو پر شد بزند پیل را / با همه مردیّ و صلابت که اوست (سعدی - ۱۲۴)
لبریز شدن، لبالب شدن، برای مثال سرچشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گذشتن به پیل (سعدی - ۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خر شدن
تصویر خر شدن
فریب خوردن، احمق شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پکر شدن
تصویر پکر شدن
افسرده شدن نومید گشتن: از این حرف خیلی پکر شد، گیج شدن متحیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
مملو گشتن ممتلی شدن امتلا، فراوان شدن بسیار شدن، یا پر شدن گوش (کسی) از... یا پر شدن قفیز. لبریز شدن پیمانه، سپری شدن چیزی، مردن کشته شدن، تمام شدن پیمانه صبر برسیدن شکیب. یا پر شدن پیمانه. شکیبایی بپایان آمدن، عمر بسر آمدن رسیدن اجل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در شدن
تصویر در شدن
داخل شدن، درون آمدن، در رفتن، داخل گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بر شدن
تصویر بر شدن
بالا رفتن بجای مرتفع رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر شدن
تصویر سر شدن
بالاتر شدن تفوق یافتن: از همه سر شده، مردن درگذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
فرو رفتن قسمتی از شی فلزی (مانند آفتابه قمقمه و مانند آنها) بر اثر خوردن بزمین و جز آن، خفه شدن صدای شی فلزی (مانند زنگ) بر اثر ترک برداشتن و ضربت دیدن، پدید آمدن برآمدگی در اعضا (گردن پیشانی زیر گلو) که بریدن و برآوردن آن کم خطر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرک شدن
تصویر کرک شدن
بصورت کرک در آمدن، ژولیده شدن (موی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرخ شدن
تصویر کرخ شدن
بیحس شدن بی ادراک گردیدن، خواب رفتن (عضو بدن و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرچ شدن
تصویر کرچ شدن
رسیدن مرغ به حالتی که آماده خوابیدن روی تخم گردد، کک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
کاستن، نقصان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کور شدن
تصویر کور شدن
نابینا شدن اعمی گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر شدن
تصویر سر شدن
((سَ شُ دَ))
برتری یافتن، تمام شدن، پایان یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در شدن
تصویر در شدن
((~. شُ دَ))
مخلوط شدن، آشفته شدن، عصبانی گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در شدن
تصویر در شدن
((دَ. شُ دَ))
داخل شدن، به درون رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پر شدن
تصویر پر شدن
((پُ شُ دَ))
لبریز شدن، فراوان شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در شدن
تصویر در شدن
خارج شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
Dwindle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
diminuer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
afnemen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
减少
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
להתמעט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
줄어들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
berkurang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
घटना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
disminuir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
diminuire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
зменшуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
уменьшаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
zmniejszać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
schwinden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
diminuir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کم شدن
تصویر کم شدن
減少する
دیکشنری فارسی به ژاپنی